همه کتابها (به عبارتی چیزهای بیشکل) بررسی میشوند جز آن معدودی که به خارج فرستاده میشود. این کتابها فراری هستند. از این گریختگان نامی برجای میماند و اندکی بعد فراموش میشوند. اگر به شکلی تصادفی در جایی دیده شوند در نگاه اول بازشناخته نمیشوند. مثل مسافران قاچاقی هستند که سرهایشان را پایین میاندازند و خود را سرگرم کار نشان میدهند. بی اعتنا و منزوی. با دیگران نمیجوشند. گذشته همراه آنها است با این وجود به آن بی اعتنا میمانند، به گریز مشقتبار دریایی یا به برکردن پوستین حیوانات و راهپیمایی طاقتفرسا. همیشه در معرض نگاه پلیس هستند. اگر نزاعی پیش آید بهتر است خودشان را کنار بکشند. اگر حقشان خورده شود، اگر نادیده انگاشته شوند. «گریز» بی وقفه با آنها دیده میشود. پناهندگان غیرقانونی/ کتابهایی که در خارج چاپ میشوند نباید در دیدرس عمومی قرار بگیرند. به این خاطر به قفسههای پشتی تبعید میشوند. پلیس مظنونان را بهصف میکند. نگاهش روی چهرهای شرقی ثابت میماند. او را بیرون میکشد. همانی که کلاهش را تا پیشانی پایین کشیده و وانمود میکند که خونسردانه چیزی را در جیبش جستوجو میکند. بازرسی بدنی انجام میشود. «گریز» به تهدید تبدیل میشود. مثل آرم کوچکی که به مناسبتی ویژه روی صفحه تلویزیون پدیدار میشود. کتاب از قفسه بیرون میآید. بازرسی بدنی انجام میشود. نگاه پلیس: خواننده یی اوراق هویت را جستوجو میکند، شناسنامه کتاب. مناسبتی بین دست وقیح پلیس در بازرسی بدنی و نگاه خواننده حرفهای به شناسنامه کتاب وجود دارد. اما دیگران در صفی برای کتاب شدن ایستادهاند. آن چیزهای بی شکل وقتی بررسی میشوند)هنوز ( کتاب نیستند. چنانکه پناهندگان خویش را در معرض تهی شدن از معنای انسانیت در حال تبدیل شدن به چیزی که انسان نیست میبینند. گریز صورت میگیرد. کتاب پیش از آن هرگز وجود نداشته است. چنانکه بلانشو میگوید اگر اثری را مسبوق به طرحی درونی در ذهن نویسنده بدانیم آنگاه واژهها را غیر اساسی دانستهایم. آنگاه برای آن طرح مبهم و توخالی، سودای) شهوت ( کورکورانه هویتی قائل شدهایم. پس از تولید شدن، اثر میخواهد به کتاب تبدیل شود. باید مهاجرت کند. بنابراین مراحل قانونی بایست طی شود. همهچیز بهدقت کنترل میشود. برای درخواست مهاجرت به مشاوران خبره مراجعه میشود. آنها پیشگویی میکنند. نمونههای قبلی را یادآوری میکنند. اما هیچ تضمینی وجود ندارد.
کتاب/ پناهنده)مهاجر ( به کمپ پناهندگان منتقل میشود. پناهنده نیمه زندانی است. در قرنطینه است. کمپ: ساختمانهای سفید رنگ موقتی در زمینی بایر است، دور از شهر. هیچ نشانهای از آن سرزمینی که در رویای مهاجر است در آنجا دیده نمیشود. فرمهای بی پایان پر میشود. مصاحبههایی برگزار میشود که شباهت انکارناپذیری به بازجویی جنایی دارد. مهاجر باید همهچیز را توضیح دهد و هیچ سوالی نپرسد. روال کار از دست او خارج است. در جایی دیگر پرونده به کندی پیش میرود)یا نمیرود(. اما خبری به او نمیرسد. او با چهرههای خشن و مأیوس روبه رو است: پناهندگان دیگر. هیچ همدلی پیش نمیآید. هرچه هست خصمانه است. در محیط غیر انسانی و غیربهداشتی کمپ جرایمی به وقوع میپیوندد اما پلیس ترجیح میدهد دخالت نکند. کتاب / پناهنده در/ کمپ/ اداره بررسی با موقعیتی کافکایی روبه روست)حداقل در خوانشی عوامانه از کافکا ( همه منتظر اعلام رأی هستند. میپندارند)و مشاوران به توهمشان دامن میزنند(که شرایط نامعلوم را احراز کردهاند. روال کارها باید طی شود. اوضاع هرچه سختتر باید تحمل کرد چون راهی جز این وجود ندارد. کتابها نیز با معیارهای نامعلوم سنجیده میشود. مشاورها در ذهن نویسنده، ناشر و ویراستار حضور دارند. آنها نکاتی را تذکر میدهند و انحرافات را حذف میکنند اما وقتی کتاب به بررسان سپرده میشود هیچ تضمینی برای کسب مجوز اقامت وجود ندارد.رأی سرانجام صادر میشود. حکم کوتاه و اداری است. حکم تن نحیف خود را از میان آماج اظهار نظرها و شایعات بیرون میکشد و بالاتر از آنها میایستد. حکم همه را ساکت میکند تا خود را بیان کند. قاطع و روشن است. کوتولهای است که منصب بالایی دارد بنابراین با غرور به دیگران نگاه میکند. رویاها و آرزوهای بربادرفته را تحقیر میکند. شما مردود شدهاید. ممکن است خانوادهای دوپاره شود. مثل کتابی که چند فصل یا داستانش مجوز نمیگیرد. کتاب چند پاره میشود. خشونتی نامرئی اعمال میشود. پلیس الزامی به پاسخگویی نمیبیند. پلیس مدرنی که آرنت بر آن تاکید میکند کتاب و پناهنده را به یک چشم میبیند. بهتر بود که هر دو به اینجا نمیآمدند. کم درد سرتر بود که بررسی نمیشدند. برای خودشان بهتر بود که در مبدأ میماندند. دیگرانی میتوانند از مرز بگذرند. میتوانند از قرنطینه بیرون بیایند و به سرزمین واقعی وارد شوند اما بعضیها باید به دوران پیشاحیاتی بازگردند، به کشوی نویسنده. دوباره همان چیزهای بی شکل هستند. مهاجران با زخم و صدماتی جبرانناپذیر در کشور مقصد پذیرفته میشوند و کتابها با حذفها و تغییرات. این موجودات بیمار همدیگر را تداعی میکنند. برای مردودیها راهی نیست جز گریختن. زیستن بدون اوراق هویت، زیر نگاه ترسناک پلیس.
اعتماد، شماره 1352 تاریخ 21/12/85